

![]() |
قیمت : 1,200,000 ریال |
سخن ناشر
سه سال از پيروزي مقاومت 33 روزه لبنان - به بيان كشورهاي غربي 34 روزه - ميگذرد. اين مقاومت دستاوردهاي زيادي داشت تا جاييكه ارتشهاي مصر و سوريه را به فكر جنگهاي نامتقارن انداخت. به اعتراف مقامهاي اسراييلي، اعراب در تمام جنگها با اسراييل شكست خوردند، اما اين نخستينبار بود كه اسراييل متحمل شكست شد؛ دليل آن هم كاربرد علمي و مناسب از اسلحه دانسته شد. اين پيروزي مرز نژاد و جغرافيا و تنگنظريهاي فكري را در هم شكست و همگان، اعم از مسلمان (سني - شيعه)، فرقههاي مختلف مسيحي و يهوديان غيرافراطي را تحتتأثير قرار داد، تا آنجا كه ارتش اسراييل و امريكا در پروژهاي مشترك به جمعبندي پيروزي رزمندگان حزبالله لبنان پرداختند و به دستاوردهايي رسيدند كه به بسياري از شايعاتي كه در طول جنگ از طريق رسانهها منتشر ميشد پايان داد.
كتاب ارزشمند «روزشمار جنگ اسراييل بر ضد لبنان» (گردآوري شده توسط روزنامه السفير لبنان) پس از پايان جنگ به دست نشر صمديه رسيد و بلافاصله ازسوي برادر فاضل، علي زاهدپور اقدام به ترجمه آن از عربي به فارسي شد. اكنون كه اين كتاب در آستانه چاپ و انتشار قرار دارد، بر آن شدم در مقدمه كتاب، از جمعبندي مشترك ارتش اسراييل و امريكا، كه از چنين مقاومتي به دست آمده بهره گيرم، زيرا آنها از منظر ديدگاههاي خود به چنين دستاوردهايي دست يافتهاند و اين جمعبندي تا حد زيادي ميتواند ويژگيهاي رزمندگان حزبالله جنوب لبنان را نشان دهد. بخشي كه در پي ميآيد گزيدهاي است از اين جمعبنديها باعنوان «درگيري 2006 لبنان و آينده جنگ» نوشته استيون بيدل و جفري فريدمن كه توسط دكتر فيضالله توحيدي ترجمه شده است:
بهانه و آغاز نبرد 33 روزه اينگونه بود كه در تاريخ 12 ژوئيه 2006 نيروهاي حزبالله لبنان در يك كمين ماهرانه دو سرباز گشتي اسراييلي را اسير كردند. واكنش اسراييليها سحرگاه 13 ژوئيه ظاهر شد كه به مدت 34 دقيقه هواپيماهاي جنگي آنها حدود 50 موضع پرتاب موشك حزبالله را بمباران كردند. نيروي هوايي اسراييل در طول جنگ با بيش از 5000 سورتي پرواز پستهاي ديدهباني و جادهها و پلها و تأسيساتي را كه تصور ميكرد مورد استفاده حزبالله لبنان باشد زير بمبارانهاي شديد خود قرار داد. اين نقاط عمدتاً در خطوط مرزي اسراييل و سوريه شامل داهيا، دره بقاع و جنوب رودخانه ليتاني بود. نيروهاي حزبالله در مقابل مواضع باقيمانده خود در 20 كيلومتري مرز اسراييل را زير باراني از موشكهاي كاتيوشاي 122 ميليمتري قرار دادند و حدود 4000 راكت به خاك اسراييل شليك شد كه روزانه ميانگين آن بين 22 تا 34 راكت بود و در آخرين روز جنگ به 220 موشك افزايش يافت. 900 موشك از مجموع 4000 موشك شليكشده به مناطق شهري اصابت كرد و 53 مورد تلفات از اسراييليها بود.
اسراييل 19 ژوئيه تهاجم زميني خود را به خاك لبنان بهسوي مارون الرأس كه در نقطه مرتفعي واقع شده و اغلب نوار مرزي را زير كنترل دارد آغاز كرد و هدف اصلياش اشغال شهر بنت جبيل بود كه با مقاومت شديد نيروهاي حزبالله لبنان روبرو شد. در تاريخ 19 و 20 ژوئيه در بنت جبيل با مقاومت بيشتري روبرو شد و سرانجام روز 26 ژوئيه در اين منطقه زمينگير شد. روزهاي آخر ژوئيه ارتش اسراييل ديگر نقاط مرزي و شهري را مورد تهاجم قرار داد و سرانجام در 31 ژوئيه كابينه اسراييل تشكيل جلسه داد و مقرر شد ارتش آن كشور منطقه وسيعي به عرض 8 كيلومتر را در طول نقاط مرزي اشغال كند. در پي اين تصويب تعداد 10 هزار سرباز از تيپ هشتم ارتش اسراييل وارد عمل شد و تلاش كرد در تمامي شهركهاي مرزي بجنگد و نيروهاي حزبالله لبنان را عقب رانده و منطقه را در اشغال خود نگهدارد. آنها توانستند در شهر دبيل در 5 كيلومتري جنوب لبنان داخل شهر القنطره در 7 كيلومتري مستقر شوند. در تاريخ 11 اوت يك هجوم سراسري ديگر را به سوي رودخانه ليتاني آغاز كردند. يك ستون زرهي اسراييل از تيپ 401 كوشيد كه ازسوي غرب رودخانه، پيشروي از طريق طيبه بهسوي فروم و قندوريه را آغاز كنند (قندوريه در 12 كيلومتري غرب اسراييل در داخل لبنان است) تا بتواند به نيروهاي هوابرد آنها از تيپNahal كه پيشتر در مواضع فرود آمده بودند بپيوندد. ستون زرهي در 12 اوت تازه پيشروي خود را از دره سالوكي آغاز كرده بود كه در كمين نيروهاي حزبالله قرار گرفت و موشكباران شد و درمجموع اسراييل 11 تانك و 12 سرباز از دست داد. در همين هنگام حزبالله دوباره قندوريه را به اشغال خود درآورد و طي دو روز آخر جنگ توانست از همان شهر تمامي منطقه دشمن را زير ديد و آتش خود داشته باشد. ساعت 8 صبح 14 اوت هر دوسوي متخاصم از طريق شوراي امنيت تقاضاي آتشبس كردند، درحاليكه 24 شهرك مرزي لبنان در اشغال اسراييليها بود و مواضع متعددي مانند كناره رودخانه ليتاني و شمال المنصوري و غرب قندوريه نيز اشغال شده بود.
در اين رويارويي 34 روزه، اسراييل 119 نفر تلفات داشت و حزبالله لبنان نيز حدود 700 نفر را از دست داد و اكنون 6 مورد متغير مؤثر در جنگ را به اختصار به شرح زير يادآوري ميكنيم: 1- روزهاي درگيري 2- فاصله نزديك مهاجمان و مدافعان 3- تعدد ضد حملهها
4- تعدد و فشار آتشهاي ايذايي و ميادين مينگذاري شده 5- فاصله نزديك رزمندهها و غيرنظاميها 6- استفاده از يونيفرم نظامي جهت شناسايي رزمندهها از غيرنظاميها.
1- روزهاي درگيري: نيروهاي حزبالله بيش از حد معمول در مواضع خود ميماندند و مقاومت ميكردند و اين درحالي است كه عمدتاً پارتيزانها هدفشان حفظ و نگهداري زمين نبود و جنگ و گريز است، ولي آنها بهشدت از مواضع دفاعي خود نگهداري ميكردند، براي نمونه يك رزمنده در پست شاكد بهمدت 12 ساعت با تانكهاي مهاجم اسراييلي جنگيد. در مارون الرأس مدافعان حزبالله لبنان توانستند موضع خود را در مقابل ستون زرهي دشمن به مدت 5 تا 7 ساعت حفظ كنند. در بنت جبيل 4 روز مقاومت كردند و تا پايان درگيري يعني 14 اوت توانستند با مبادله آتش مواضع خود را نگهدارند. در قندوريه از 12 تا 14 اوت رزمندگان توانستند روزانه 8 ساعت بجنگند و مقاومت نشان دهند. خلاصه آنكه ايستادگي و شجاعت آنها در مواضع دفاعي غالباً ساعتها بلكه روزها ادامه پيدا ميكرد.
2- فاصله نزديك مهاجمان و مدافعان: معمول جنگهاي پارتيزاني اين است كه رزمندگان چريك اجازه نميدهند دشمن خيلي به آنها نزديك شود، مبادا تماسشان با خوديها قطع شود و محاصره شده و هلاك شوند، ولي در جنگ 2006 رزمندگان حزبالله لبنان تا نزديكشدن نيروهاي مهاجم در سنگر ميماندند و تيراندازي ميكردند. مثلاً در شاكد آنقدر ماندند و جنگيدند كه نيروهاي مهاجم تمامي 20 رزمنده حزبالله لبنان را قتلعام كردند بدون اينكه يك نفر آنها عقبنشيني كرده و يا تسليم شود. در مارونالرأس و بنت جبيل درگيري به فاصله 10 تا 100 متري رسيد و مقاومت حزبالله لبنان بدون يك مورد عقبنشيني ادامه داشت. در بيت ياهون توانستند تانكهاي دشمن را به داخل شهر بكشند و در فاصله 20 متري از پنجره خانهها به روي فرماندهان تانكها اجراي آتش كنند. در مارونالرأس جنگ تن به تن و خانه به خانه با مقاومت حزبالله لبنان ادامه پيدا كرد. در قندوريه باوجود محاصره و داشتن راه فرار و عقبنشيني ماندند و جنگيدند تا آخرين نفر آنها كشته شد، ولي توانستند پيشروي مهاجمان را به 600 متر در روز كاهش دهند و درمجموع 57 نفر از نيروهاي خود را از دست بدهند. در روستاي حدثه 30 نفر رزمنده باوجود اشغال روستا توسط مهاجمان در مواضع خود ماندند و تا اجراي آتشبس توانستند در برابر دشمن بجنگند، از اينرو بايد دانست كه در اين جنگ رزمِ نزديك اجرا ميشد و حزبالله لبنان تلاش ميكرد تا آخرين نفر مهاجم را نابود، و زمين و موضع را از دست ندهد.
3- تعدد ضد حملهها: معمولاً نيروهاي دفاعي دست به ضد حمله نميزنند و هر موضعي را كه از دست بدهند عقبتر ميروند (مانند آلمانيها در جنگ دوم جهاني)، ولي مدارك و شواهد كافي داريم كه رزمندگان حزبالله لبنان چندين ضدحمله انجام دادند. روز 20 ژوئيه در مارونالرأس تعداد 15 تا 30 نفر رزمنده حزبالله لبنان به دو ستون مهاجم تقسيم شدند و با حمايت آتشي كه از مواضع پشت سر داشتند به يك گروهان پيادهنظام اسراييلي حمله كردند و از فاصله 40 متري آنها را غافلگير كرده و زير آتش گرفتند و اين درگيري به صورت تن به تن ادامه پيدا كرد. در بنت جبيل يك واحد حزبالله لبنان بين 40 تا 60 نفر موضع دشمن را روي تپه 850 مورد حمله قرار دادند، به اين ترتيب كه ابتدا نيمي از آنها با حمايت آتشهاي دور خمپارهانداز كه داشتند به واحد دشمن هجوم بردند و سپس نيم ديگر آنها از فاصله 10 متري، دشمن را زير آتش موشكهاي ضد تانك خود قرار دادند. در تمامي اين ضد حملهها بيش از يك جوخه شركت نداشت و اگرچه در بازپسگيري مواضع مؤثر و درخشان نبود، ولي دشمن را راحت نميگذاشت و همواره اين ترس را داشتند كه مواضع اشغالشده را از دست بدهند.
4- تعدد و فشار آتشهاي ايذايي و ميادين مينگذاري شده: حزبالله از آتشهاي غيرمستقيم از مواضع دور (بخصوص خمپارهانداز) در زير فشار قراردادن مهاجمان كاملاً توفيق داشت و در ضمن در مينگذاري مناطق جنوبي لبنان كوتاه نيامد. گرچه فشار آتشبارها و تمركز آنها بعضاً توفيق كامل نداشت، ولي مواردي كه روي واحدهاي پيشرونده دشمن، اجراي آتش متمركز و سنگين ميكرد نيز كم نبود. مثلاً يك تانك مركاواي در حال تهاجم، 120 گلوله خمپاره دريافت كرد و در عين حال موشكباران سرزمين اسراييل نيز مستمراً ادامه داشت.
هدفگيري خمپارهاندازها خيلي خوب بود و باوجود حجم آتشباري محدود، اسراييل را كاملاً تحت فشار قرار داده بود، براي نمونه در قندوريه افزون بر احداث ميادين مين، آتش مستقيم هم روي نيروهاي آنها اجرا ميشد. در جاده اصلي سالوكي در حاشيه رودخانه ليتاني باز هم افزون بر ميادين مين و موانع بازدارنده از آتش مستقيم عليه آنها استفاده ميشد، بهطوريكه آنها ناگزير بودند براي پيشروي افزون بر پيادهنظام عوامل مهندسي و توپخانه و تانكهاي خود را به خطر بيندازند. در مارونالرأس ميادين مين و انفجارهاي پياپي آنها نيروهاي حزبالله را قادر ساخت كه در تاريخ 20 ژوئيه بتوانند از شهر بهخوبي دفاع كنند. مينهاي حاشيه رودخانه ليتاني قواي موتوري را مجبور ميكرد كه با عبور از كانالهاي امن، خود را در معرض ديد و تير قرار دهد. اسراييل با تحمل تلفات، موانع را بهسختي ميتوانستند پشت سر بگذارند. تلههاي انفجاري در ساختمانهاي مخروبه كم نبود و باعث عمليات تأخيري در پيشروي اسراييل ميشد.
5- فاصله نزديك رزمندهها و غيرنظاميها: اگرچه طبق معمول در جنگهاي پارتيزاني نيروهاي رزمنده سعي ميكنند با مردم عادي شهرها و روستاها ادغام شوند تا از اين طريق براي دشمن محدوديت عمليات ايجاد كنند، ولي در نبرد 34 روزه حزبالله لبنان از اين پديده كه به زيان غيرنظاميان بود استفاده نشد و بيشتر شهرها و روستاهاي مورد هجوم، از سكنه خالي شده بودند. اين درست است كه رزمندهها از داخل ساختمانهاي مخروبه روستاها مستقيماً روي نيروهاي پيشرونده اسراييل اجراي آتش ميكردند، ولي حتي افسران اسراييلي نيز گزارشي از بهكارگيري سپر انساني غيرنظاميان لبنان در نبرد به مافوق خود ندارد.
6- استفاده از يونيفرم نظامي جهت شناسايي رزمندهها از غيرنظاميها: معمولاً در جنگهاي پارتيزاني رزمندهها از يونيفرم نظامي استفاده نميكنند (برعكس جنگهاي كلاسيك) و از اين راه خود را درون غيررزمندهها جا ميزنند، ولي در جنگ لبنان نيروهاي حزبالله لبنان همگي يونيفرم نظامي بر تن داشتند و از اينرو بيشتر شبيه رزمندههاي جنگهاي كلاسيك بودند و علائم نظامي مانند لباس جبهه و كلاهخود و جليقه ضدگلوله و برچسب نام و نشان مورد استفاده بود. حزبالله لبنان آنچنان سر تا پا نظامي نشاندار شده بود كه حتي نيروهاي اسراييل گاهي آنها را خودي ميپنداشتند و روي آنها اجراي آتش نميكردند. در مارونالرأس اكثريت قريب به اتفاق رزمندههاي حزبالله ملبس به يونيفرم و كاملاً قابل شناسايي بودند و در الطيبه تنها 2 نفر از 20 نفر آنها لباس غيرنظامي به تن داشتند كه آنها هم در حقيقت نظامي بودند و جنازههاي آنها بهدست اسراييل افتاد.
گروهي از تحليلگران غربي اعتقاد دارند كه حزبالله تنها دو هدف دارد كه از طريق اجراي تاكتيكهاي گوناگون ميخواهد به آنها برسد: اول نابودكردن هرچه بيشتر نيروهاي اسراييل و دوم استقرار حكومت اسلامي، و گروهي ديگر معتقدند كه آنها گروه سياسي - نظامي محدودي هستند كه به بهانه نابودكردن اسراييل در حقيقت قصد دارند موقعيت سياسي خود را در لبنان و منطقه تثبيت كنند. در عين حال اين باور نيز وجود دارد كه آنها يك گروه مذهبي فرهنگي هستند كه از طريق جانبازي و ايثار به توسعه اسلام ميانديشند و بههيچوجه ابزار سياسي و نظامي گروههاي ذينفع نيستند. ما برآنيم تا بدانيم جنگ 34 روزه يك رويارويي پارتيزاني بود يا يك جنگ منظم كلاسيك. براي خلاصهكردن نظرمان سعي ميكنيم كه از تبارشناسي و طبقهبندي جنگ 34 روزه به چهار متغير توجه كنيم:
1- تعادل نيروهاي فشار و تدافعي با نيروهاي خشن و قاطع 2- تمركز نسبي قدرت نظامي 3- سازمان نظامي صحنه نبرد 4- حساسيت جامعه نسبت به پيامد سياسي جنگ.
لطفالله ميثمي
